برخی تکنسینهای متعصب برخلاف تحلیلگران بنیادی، مطالعه اطلاعات و صورتهای مالی شرکتها و درآمد آنها و عوامل عرضه و تقاضا را بیهوده میدانند. آنها معتقدند که تمام این اطلاعات متفرقه در یکجا به ظهور میرسد که همان «قیمت روز سهم» است.
باید قبول داشت که بازار سهام همانند یک میزان الحراره با شدت و فوریت تمام نسبت به عوامل محیطی عکس العمل نشان خواهد داد. برهمین اساس در روش بنیادگرا با استفاده از کلیه اطلاعات موجود اعم از مالی، سیاسی، اقتصادی حتّی فرهنگی سعی دارد تا به بررسی جامع این میزان الحراره پرداخته و قبل از حرکت جمعی بازار به درک آن برسد.
ارزشیابی به عنوان گام نهایی فرایند تحلیل بنیادی از طریق ترکیب تمام داده های یک شرکت و تحلیل آنها به منظور ارزش ذاتی سهام انجام می شود. یعنی تحلیل گر بنیادی پس از مطالعه و تعیین شرایط اقتصاد ملی، وضعیت صنعت و در نهایت شرکت به بررسی این موضوع می پردازد که آیا قیمت سهام به درستی تعیین شده است یا خیر.
بعد از بررسی شرایط کلی اقتصاد و صنعت، تحلیلگر، بنگاه اقتصادی مورد نظر را بررسی میکند، چون آنچه که در اقتصاد و صنعت رخ میدهد ممکن است در مورد بنگاه اقتصادی معینی صادق نباشد.
وضعیت صنعتی که شرکت درآن قراردارد، تأثیرقابل توجهی بر نحوه فعالیت شرکت دارد .اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، بهترین سهام موجود در این صنعت نیز نمیتواند بازده مناسبی داشته باشد. به قول معروف، سهام ضعیف در صنعت قوی، بهتر ازسهام قوی در صنعت ضعیف است و باید صنعتی را انتخاب شود که در حال شکوفایی و پیشرو باشد.
وضعیت اقتصاد ملی از آن جهت مطالعه و بررسی می شود که مشخص شود آیا شرایط کلی برای بازار سهام مناسب است یا نه، آیا تورم مؤثراست، نرخهای بهره درحال افزایش است یا کاهش، آیا مصرفکنندگان کالاها را مصرف میکنند، تراز تجاری مطلوب است، عرضه پول انبساطی است یا انقباضی، اینها بخشی ازسؤالاتی است که تحلیلگر بنیادی برای تعیین تأثیرات شرایط اقتصادی بر بازار سهام با آنها مواجه است. سرمایهگذار هنگام تصمیمگیری برای سرمایهگذاری باید به خود جواب قانعکننده بدهد که در آن زمان به خصوص که او مایل به سرمایهگذاری در بورس سهام است.
با این که تحلیل تکنیکی در بلند مدت نمی تواند به اندازه تحلیل بنیادی مفید واقع شود، اما در کوتاه مدت استفاده از تحلیل بنیادی ممکن است فاقد کارایی باشد. تحلیل بنیادی بر متغیرهایی تکیه می کند؛ که در کوتاه مدت تغییر بسیار کمی داشته و اغلب این تغییر برای فعالان بازار محسوس نیست.
بخشنامه ضوابط تدوین و عرضه محصولات بیمه ای جدید مشتمل بر شش بخش است:
استفاده از اطلاعات مالی و حسابداری مربوط، قابل اتکاء و مفید مهم ترین وسیله تصمیم گیری برای واحدهای تجاری می باشد و دستیابی به اطلاعات مالی و حسابداری مذکور جز با استفاده از مشاوره و خدمات حسابدارای امکان پذیر نیست!
قانون بیمه مصوب هفتم اردیبهشت ماه سال یک هزار و سیصد و شانزده مشتمل بر سی و شش ماده به تصویب شورای ملی رسید: