تبلیغ تاپ 1
میزکار کاربران
تصمیمات من، باورهای مرا آشکار می سازند. - اسپنسر جانسون

باید قبول داشت که بازار سهام همانند یک میزان الحراره با شدت و فوریت تمام نسبت به عوامل محیطی عکس العمل نشان خواهد داد. برهمین اساس در روش بنیادگرا با استفاده از کلیه اطلاعات موجود اعم از مالی، سیاسی، اقتصادی حتّی فرهنگی سعی دارد تا به بررسی جامع این میزان الحراره پرداخته و قبل از حرکت جمعی بازار به درک آن برسد.

 

به عبارت دیگر اینها اعتقاد دارند که قیمت روز یک سهم نمی تواند بیانگر کلیه عوامل تأثیرگذار باشد و باید با درک کلیه شرایط مؤثر ارزش واقعی آن را تشخیص داد که این نظریه در واقع نقطه مقابل تئوری های چارتی قرار دارد که معتقدند در قیمت روز یک سهم کلیه عوامل تأثیرگذار گذشته و آینده تاثیر خود را قبلاً گذاشته اند.

در مقایسه رویکرد بنیادی و رویکرد تکنیکی می توان گفت اقتصاددانان معمولا از مکتب بنیادی جانبداری می­کنند، در صورتی که مهندسان، ریاضیدانان و دیگر گروههای متمایل به امور محاسباتی، سخت هواخواه مکتب تکنیکی هستند و فلسفه اصلی اختلاف بین این دو مکتب فکری، به چگونگی تحلیل قیمت بر می­گردد. در حقیقت، تحلیل بنیادی در جستجوی انگیزه­ها و دلایل حرکت قیمت است، اما تحلیل تکنیکی با بهره ­جستن از فنون خاص به نتیجه و برآیند حرکت قیمت می­اندیشد. یعنی تحلیل تکنیکی علاقه­ ای به دلیل و انگیزه حرکت قیمت ندارد، اما به بررسی حرکت و کنش قیمت توجه نشان می­دهد و تحلیل بنیادی به دنبال دلایل این تغییرات قیمت می باشد.

 

در واقع تحلیل تکنیکییک نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره کوتاه مدت رامورد توجه قرار می دهد. در حالی که در تحلیل بنیادی دوره بلند مدت مورد بررسی است و برای درک یک شرکت و به دست آوردن یک ذهنیت جامع در مورد سهم و محصولات و گزارشات یک شرکت به نظر می رسد بهترین راه مراجعه به تحلیل بنیادی سهم مورد نظر باشد.

 

در تحلیل تکنیکی با استفاده از نماگرهای مختلف تحلیل تکنیکی اقدام به خرید یا فروش سهم می شود و چه بسا بتوان روند قیمتی سهم مورد نظر را در روزهای آتی پیش بینی نمود ولی در این نوع تحلیل نمی توان ارزش ذاتی سهم را محاسبه نمود. این نوع تحلیل نمی تواند آینده سهم را مجسم کند و به طور کلی این نوع تحلیل قادر نیست تا سهم مورد نظر را در صنعت به طور کامل مورد مقایسه قرار دهد.

 

تحلیل بنیادی از این نظر که قادر است چشم اندازی جامع و کلی از یک شرکت را ارائه دهد دارای اهمیت فراوانی در بازار سرمایه است و بهترین دوره خرید و فروش سهم را پیش بینی می نماید. در تحلیل بنیادی هدف ارائه چشم اندازی از شرکت و فعالیتهای آن به صورت یک نگاه کلی و همه جانبه و با توجه به وضعیت اقتصادی و سیاسی جامعه می باشد.

 

بنیادی اگر چه مهم است و نباید نادیده گرفته شود ولی بالا پایین رفتن قیمت سهام را نشان نمی‏دهد. در واقع فقط با بررسی و تحلیل بنیادی نمی توانیم زمان خرید و یا فروش را مشخص کنیم. در اینجاست که تحلیل تکنیکی به کمک ما می آید.

 

برخی از معامله ­گران از دیدگاه بنیادی تکنیکی جانبداری می­کنند. آنها بر این باور هستند که تلفیق تفسیر بنیادهای اقتصادی با تحلیل نمودارها می­تواند معاملات مطلوب تری را شکل دهد.

 

 

منبع

دکتراکرم تفتیان، تجزیه و تحلیل اوراق بهادار

 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
یوسفی |   1396/02/01 10:29:23   |
0     0
● مقایسه نمودار با اظهار نامه های مالی
در ابتدایی ترین سطح ، یک تحلیلگر فنی یک سهم را بر اساس نمودار ها تحلیل می کند در حالیکه یک تحلیلگر بنیادین با اظهار نامه های مالی کار خود را شروع می کند.
یک تحلیلگر بنیادین با بررسی ترازنامه ها (Balance sheet) ، اظهار نامه های گردش نقدینگی و اظهار نامه های درآمد ، می کوشد تا ارزش یک شرکت را تعیین کند . در عبارات مالی ، یک تحلیلگر می کوشد تا ارزش ذاتی (درونی) یک شرکت را اندازه گیری کند. در این روش ، گرفتن تصمیمات سرمایه گذاری نسبتاً ساده تر است و در صورتی که قیمت یک سهام از ارزش ذاتی آن پایینتر باشد ، فرصت بسیار خوبی برای سرمایه گذاری خواهد بود . اگر چه این یک عبارت (که تحلیل فنی فقط مربوط به اظهارنامه های مالی است) جهت ساده سازی مفاهیم این مقاله بیان شده است ، ولی به عنوان یک مبنای فکری ساده ، همواره صادق و قابل قبول است.
از سوی دیگر ، متخصصینی که با تحلیل فنی کار می کنند ، معتقدند که نیازی به تحلیل مبانی شرکت نیست چون تمام اینها در قیمت سهام نهفته اند. این کارشناسان معتقدند که تمام اطلاعاتی را که آنها درباره یک سهام خاص نیاز دارند ، می توانند در نمودارها پیدا کنند .
● افق زمانی
تحلیل بنیادین در مقایسه با تحلیل فنی یک راهکار دراز مدت را برای تحلیل بازار به کار می برد . در حالیکه تحلیل فنی را می توان در یک قالب زمانی چند هفته ای ، چند روزه و حتی چند دقیقه بکار برد ، تحلیل بنیادین سهام مربوطه را طی چند سال بررسی می کند .
● مقایسه داد و ستد با سرمایه گذاری
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
mohadese najafi |   1396/02/09 19:02:30   |
1     0
تحلیل تکنیکال:
یک روش محاسباتی برای شناسایی الگوها وروندهاست که سعی می کنداینده را براساس اطلاعات گذشته پیش بینی کند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
mohadese najafi |   1396/02/09 19:05:22   |
2     0
تحلیل بنیادی:
شامل ارزیابی سهام شرکت می شود سعی دارد ارزش ذاتی شرکت رابیابدوفاکتورهایی که دراینده ممکن است روی قیمت سهم اثرگذارباشدرابررسی کند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
آرزو السادات آینده |   1396/02/13 17:40:50   |
1     0
نیادی اگر چه مهم است و نباید نادیده گرفته شود ولی بالا پایین رفتن قیمت سهام را نشان نمی‏دهد. در واقع فقط با بررسی و تحلیل بنیادی نمی توانیم زمان خرید و یا فروش را مشخص کنیم. در اینجاست که تحلیل تکنیکی به کمک ما می آید.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
سعید نورالهی |   1396/02/14 10:03:50   |
0     0
با سلام
دو تحلیل مذکور برای ارزیابی و تحلیل بورس و سهام کارایی دارند. استراتژی و نگرش ما در سرمایه‌گذاری یا معامله‌گری مشخص می‌کند کدام تحلیل مفیدتر است. بسیاری از حرفه‌ای‌های بازار توصیه می‌کنند همزمان از هر دو تحلیل برای انتخاب سرمایه‌گذاری و سهام مناسب جهت خرید استفاده نمود. قبل از گرفتن تصمیم، بهتر است نگاهی متعصبانه به یک نوع تحلیل نداشته باشیم.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
سعید نورالهی |   1396/02/17 18:23:11   |
0     0
باسلام
با توجه به نظر کارشناسان، معقولانه ترین روش در بازار سهام و سرمایه گذاری در بورس این است که برای انتخاب سهام شرکتی از تحلیل بنیادی و برای افزایش یا کاهش تعداد سهام شرکت انتخابی از تحلیل تکنیکی استفاده کنیم تا به حداکثر بازده دست یابیم.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
damiri |   1396/03/01 18:25:27   |
0     0
تحلیل تکنیکال چیست؟

یک روش تحلیل در بازارهای سرمایه است که با استفاده از قیمت‌ها، نمودارها و الگوها انجام می‌گیرد. فرایند تحلیل تکنیکال بطور کلی براساس اعداد و ارقام تولیدشده توسط بازار است که به شکل نمودار در می‌آید و در واقع، نمودارها و الگوها جزء اصلی تحلیل تکنیکال هستند.

تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل بنیادی، یک رویکرد نسبتا جدید است که متخصصان سعی می‌کنند آنرا کامل‌تر و بهتر کنند. البته سال‌ها استفاده از آن، باعث شده این نوع تحلیل بخشی جدانشدنی از ابزار کار معامله‌گران در بازار سرمایه باشد. مطالعه تکنیکال احتمالا تنها راهی باشد که توسط معامله‌گران از آن برای تشخیص زمان ورود و خروج از بازار استفاده می‌شود و در معاملات کوتاه‌مدت تنها روشی است که قدرت پیش‌بینی و چیدن استراتژی را به معامله‌گران می‌دهد.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیلگر بنیادی با استفاده از این روش تحلیلی تلاش دارد تا دلیل تحرکات قیمت را از میان داده‌های مالی و اخبار شرکت‌ها تشخیص دهد و از آن برای یافتن سرمایه‌گذاری مناسب بهره ببرد. در مقایسه با مطالعه تکنیکال سهم، تحلیل بنیادی دارای شاخص‌های انتخاب بسیاری است و تحلیلگر برای انجام تحلیل بنیادی روی اخبار منتشر شده صنعت مرتبط، اخبار و سیاست‌های کلی اقتصادی، قوانین جدید و صورت‌های مالی و اطلاعات دیگر کار می‌کند.

هدف تحلیل بنیادی برقرار ساختن رابطه علت و معلول بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است در حالیکه در تحلیل تکنیکال، قیمت است که حرف اول و آخر را می‌زند.
تحلیل بنیادی در جستجوی عدم تعادل بین قیمت فعلی سهم و ارزش ذاتی آن است که یک موقعیت با پتانسیل سودآوری به شمار می‌رود. اگر تحلیلگر با تحلیل بنیادی انجام شده به این نتیجه برسد که قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر است، با شرایطی آنرا برای سرمایه‌گذاری مناسب ارزیابی می‌کند.

همیشه تحلیلگران بنیادی نسبت به تغییرات قیمت با شک و تردید می‌نگرند و به دنبال چرایی تغییر قیمت در میان اطلاعات و داده‌های مالی هستند. در حالیکه این نوع از تحلیل، طی سالیان متمادی به عنوان یک تحلیل قابل اتکا ثابت شده است، تعدادی معایب نیز دارد که با در نظر گرفتن آن، از خوش‌بینی بیش از حد به این نوع تحلیل جلوگیری می‌گردد. این روش تحلیلی براساس خرید و نگهداری و سرمایه‌گذاری ارزشی است و بسیاری از تکنیک‌های ارزیابی‌ به صنعت و شرکت وابسته است.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
فاطمه منتظرقائم |   1396/03/04 18:35:12   |
0     0
چارچوب تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی سرمایه‌گذاران ابتدا اقتصاد و بازار را به عنوان یک کل، تجزیه و تحلیل می‌کنند تا بتوانند زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری را تشخیص دهند. سپس به تحلیل صنایع یا بخش‌هایی از اقتصاد می‌پردازند که دارای چشم‌اندازهای آتی مناسبی هستند. در خاتمه اگر تحلیلگر به این نتیجه برسد که زمان سرمایه‌گذاری مطلوب است و صنایع با بازده بالایی در چرخه اقتصاد فعالیت می‌کنند، به تحلیل شرکت‌ها می‌پردازد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
فاطمه منتظرقائم |   1396/03/04 18:36:38   |
1     0
تحلیل بنیادین چیست؟
تحلیل بنیادین مطالعه عوامل ریشه ای و اصلی است که ماهیت اقتصاد، بخش های صنعتی و شرکت ها را تحت تاثیر قرار می دهد و هدف از آن مانند دیگر تحلیل ها، پیش بینی حرکت های آینده قیمت و کسب سود از آن است. عوامل موثر بر تغییرات قیمت سهام را می توان به دو دسته ی عوامل خرد و کلان دسته بندی کرد:
عوامل کلان
1. وضعیت سیاسی جهان و کشور
2. وضعیت اقتصادی جهان و کشور
3. بودجه سالانه ی کل کشور
4. سیاست های کلان پولی، مالی و ارزی
5. تغییرات قوانین و مقررات
6. رویدادهای با اهمیت
7. قیمت جهانی کالاها و خدمات، تحولات تکنولوژی

8. وضعیت خاص صنعت
9. سمت گیری کلی بازار سهام

عوامل خرد
1. بودجه ی شرکت و پیش بینی سود هر سهم و میزان تحقق آن
2. تحلیل روند اجزای بودجه و قیمت های سهام در سالیان گذشته
3. سیاست تقسیم سود سهام، درصد تقسیم و زمان پرداخت سود
4. طرح های توسعه افزایش سرمایه (منابع و مصارف)
5. ترکیب سهام داران شرکت و معاملات عمده
6. ترکیب دارائی ها و سرمایه گذاری های شرکت
7 سابقه و اعتبار شرکت (سرقفلی)
8. بدهی های احتمالی، کرسی ذخایر و دعاوی حقوقی
9. مدیریت شرکت
10. اطلاعات درون شرکت و شایعات
11. نسبت قیمت به در آمد هر سهم
12. عرضه و تقاضای سهم
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
علیرضا صادق پناه خرم آبادی |   1396/03/10 13:13:51   |
0     0
در مقایسه رویکرد بنیادی و رویکرد تکنیکی می توان گفت اقتصاددانان معمولا از مکتب بنیادی جانبداری می­کنند، در صورتی که مهندسان، ریاضیدانان و دیگر گروههای متمایل به امور محاسباتی، سخت هواخواه مکتب تکنیکی هستند و فلسفه اصلی اختلاف بین این دو مکتب فکری، به چگونگی تحلیل قیمت بر می­گردد. در حقیقت، تحلیل بنیادی در جستجوی انگیزه­ها و دلایل حرکت قیمت است، اما تحلیل تکنیکی با بهره­جستن از فنون خاص به نتیجه و برآیند حرکت قیمت می­اندیشد. یعنی تحلیل تکنیکی علاقه­ای به دلیل و انگیزه حرکت قیمت ندارد، اما به بررسی حرکت و کنش قیمت توجه نشان می­دهد و تحلیل بنیادی به دنبال دلایل این تغییرات قیمت می باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
علیرضا صادق پناه خرم آبادی |   1396/03/10 13:19:14   |
0     0
تحلیل بنیادیاز این نظر که قادر است چشم اندازی جامع و کلی از یک شرکت را ارائه دهد دارای اهمیت فراوانی در بازار سرمایه است و بهترین دوره خرید و فروش سهم را پیش بینی می نماید. در تحلیل بنیادی هدف ارائه چشم اندازی از شرکت و فعالیتهای آن به صورت یک نگاه کلی و همه جانبه و با توجه به وضعیت اقتصادی و سیاسی جامعه می باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
سیدمحمد امامی مقدم |   1396/03/10 14:51:11   |
0     0
در واقع تحلیل تکنیکییک نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره کوتاه مدت رامورد توجه قرار می دهد. در حالی که در تحلیل بنیادی دوره بلند مدت مورد بررسی است و برای درک یک شرکت و به دست آوردن یک ذهنیت جامع در مورد سهم و محصولات و گزارشات یک شرکت به نظر می رسد بهترین راه مراجعه به تحلیل بنیادی سهم مورد نظر باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مهدیه میرجلیلی |   1396/03/13 08:11:06   |
0     0
در واقع تحلیل تکنیکییک نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره کوتاه مدت رامورد توجه قرار می دهد. در حالی که در تحلیل بنیادی دوره بلند مدت مورد بررسی است و برای درک یک شرکت و به دست آوردن یک ذهنیت جامع در مورد سهم و محصولات و گزارشات یک شرکت به نظر می رسد بهترین راه مراجعه به تحلیل بنیادی سهم مورد نظر باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مهدیه میرجلیلی |   1396/03/13 08:18:23   |
0     0
حلیل بنیادین مطالعه عوامل ریشه ای و اصلی است که ماهیت اقتصاد، بخش های صنعتی و شرکت ها را تحت تاثیر قرار می دهد و هدف از آن مانند دیگر تحلیل ها، پیش بینی حرکت های آینده قیمت و کسب سود از آن است. عوامل موثر بر تغییرات قیمت سهام را می توان به دو دسته ی عوامل خرد و کلان دسته بندی کرد
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
منصوره دهقانی اشکذری |   1396/03/13 17:33:46   |
0     0
در تحلیل بنیادی معامله­گران به مطالعه و بررسی متغیرهای سیاسی، واقعیتهای اقتصاد بین­الملل و وضعیت اقتصاد داخلی می­پردازند. تورم، اشتغال، اختلاف نرخ بهره و کسریهای تجاری تنها بخشی کوچکی از نماگرهای قابل بررسی هستند. با استفاده از دانش مقداری و کمی اقتصاد بوسیله الگوهای اقتصاد سنجی می­توان به برآوردهای خاصی دست یافت. در سالهای اخیر این گونه الگوها نسبت به گذشته بسیار کاملتر شده­اند و برای پیش­بینی جهت بازار مورد استفاده قرار می­گیرند. در این زمینه فرض کنید که پارامترهای الگوهای اقتصاد سنجی درست کار می­کنند، به طوری که آنها بدون تناقض رفتار آینده بازار را پیش­بینی می­کنند و سرانجام بر اساس دیدگاه بنیادی به نتایجی می­رسیم، بدین ترتیب متوجه می­شویم که آیا نرخ ارز بالا ارزشگذاری شده، پایین ارزشگذاری شده و یا ارزش عادلانه و منصفانه دارد. از این رو مطابق با این دیدگاه، نیروهای بازار باید ناکارآمدی قیمتها را بوسیله فروش ارز در جایی که نرخها، بالاتر ارزشگذاری گردیده، تعدیل کنند. همچنین نیروهای بازار زمانی که نرخها، پایینتر از ارزش واقعی خود ارزشگذاری شده باشند، با خرید ارز در جهت تصحیح آن برمی­آیند. از لحاظ علمی این فرایند در بلندمدت ثبات بازار را رهبری می­کند.
تحلیل تکنیکی علاقه­ای به دلیل و انگیزه حرکت قیمت ندارد، اما به بررسی حرکت و کنش قیمت توجه نشان می­دهد. به بیان دیگر معامله­گر تکنیکی اساس استدلال و منطقش این است که اگر زمانی در بازار روند ثابت و مشخصی وجود داشت، لازم نیست که دادوستد را بر علت و سرچشمه پدید آمدن آن استوار سازید و تنها کافی است که در این مسیر و جریان، نقشه خود را پیاده­سازی کنید. وجود محض یک روند اشاره بر آن دارد که یک روانشناسی معینی در بازار حاکم است و تا زمانی که احساس و انتظارات بازار تغییر نکند، اهمیتی ندارد که حرکتهای بازار در اثر چه موضوع روانشناختی و به وسیله چه گروههایی پدید آمده است. در حقیقت این کار برعهده بازار است تا تصمیم بگیرد که چه سطحی از قیمت، خرید افراطی (بیش خرید) و کدام نرخ در منطقه فروش افراطی (بیش فروش) واقع شده است. مطابق تفسیر تکنیکی زمانی که به چنین شرایطی در بازار می­رسیم، قیمتهای غیرتعادلی بوسیله دادوستد معامله­گران تصحیح می­شوند. بدین گونه که هرگاه بازار در منطقه خرید افراطی قرار داشته باشد، بوسیله فروش تلاش می­کند که به سطح تعادلی قیمت نزدیک شود و زمانی که بازار با بیش فروش مواجه شده، با خرید به سوی نرخهای تعادلی حرکت می­کند. در این خصوص بازار به دوره ثبات نزدیک می­گردد. سطوح حمایت و مقاومت، برگشتها و ردیابیهای فیبوناتچی، میانگین متحرک، تفسیر موج الیوت و زاویه های گان نمونه­هایی از تکنیکها و فنونی است که از نتایج آن برای پیش­بینی قیمتها استفاده می­شود.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
سجاد بلب رسیده |   1396/03/17 15:11:03   |
0     0
تحلیل تکنیکال سعی در پیش بینی قیمت سهم در آینده با توجه به قیمت‌های آن در گذشته دارد. این نوع از تحلیل بیشتر کاربرد کوتاه مدت داشته و برای افرادی توصیه می‌گردد که زمان‌های بیشتری را در بازار سرمایه هستند.

اما تحلیل بنیادین یک شرکت شامل تحلیل گزارش‌ها مالی و سلامت مالی شرکت، مدیریت و امتیازات رقابتی، رقبا و بازارهای مربوطه‌است.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
محمد احمدی |   1396/03/30 15:43:47   |
0     0
تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادین یعنی اینکه ببینیم نیروهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چگونه عرضه و تقاضا در بازار را تحت تاثیر قرار می دهند. به عبارت دیگر اینکه توجه خود را معطوف به اقتصادهای قوی و ضعیف نماییم. ایده ای که پشت این قضیه نهفته است این است که کشوری که از لحاظ اقتصادی قوی تر است پول قوی تری هم دارد. چرا که هر چه اقتصاد یک کشور قوی تر باشد، اعتماد سایر کشورها به پول آن کشور بیشتر است. برای مثال دلار آمریکا قوی شده است چرا که اقتصاد آمریکا در حال قوی شدن است. هر چه اقتصاد بهتر شود نرخ بهره برای کنترل تورم بالاتر می رود و در نتیجه خود این امر باعث بالاتر رفتن نرخ دلار می شود. لپ تحلیل بنیادین همین است.

تحلیل تکنیکی (مطالعه روند قیمت ها)

تحلیل تکنیکی در واقع مطالعه حرکت قیمتهاست. در یک کلمه، تحلیل تکنیکی = نمودارها. ایده آن بر این اساس است که با نگاه به حرکت گذشته قیمت ها بتوانیم حرکت آینده آنها را پیش بینی کنیم. با نگاه کردن به نمودارها شما می توانید روندها و الگوهایی را تشخیص بدهید که به شما برای تشخیص موقعیت های معامله کمک می کنند. مهم ترین چیزی که در تحلیل تکنیکی می آموزید، روند است. همه مردم می گویند که "از معامله در جهت روند نبینی گزند." دلیل آن این است که احتمال کسب سود وقتی که شما یک روند را تشخیص داده و در جهت آن معامله می کنید بسیار زیاد است. تحلیل تکنیکی به شما کمک می کند که این روندها را در همان ابتدای شکل گیری تشخیص داده و بیشترین سود ممکن را ببرید. الان ممکن است که با خودتان فکر کنید که " اینها چه آدم های باهوشی هستند. از چه کلماتی استفاده می کنند . " بنیادین " و " تکنیکی ". فکر نمی کنم بتوانم این چیزها رو یاد بگیرم . اصلاً خود را ناراحت نکنید. بعد از اینکه این مدرسه را تمام کنید شما هم به باهوشی ما می شوید!

خوب، کدام تحلیل بهتر است؟

بسیار خوب، یک سوال میلیون دلاری. در طی سفر خود به عنوان یک تریدر بلندپرواز، هواخواهان زیادی را برای هر دو نوع تحلیل پیدا می کنید. کسانی را می بینید که می گویند که تحلیل بنیادی است که بازار را پیش می برد و در نمودار هم چیزی مشاهده شود، تصادفی بیش نیست. از طرفی عده ای معتقدند که از آنجایی که تحلیلگران تکنیکی به این نوع تحلیل توجه دارند و از آنجایی که سایر معامله گران هم این توجه را در نظر می گیرند الگوهای متعارفی در بازار شکل می گرد که می توان آنها را تشخیص داد و برای پیشگویی آینده از آنها استفاه کرد. خود را درگیر این مسأله نکنید که کدامیک از تحلیل ها بر دیگری ارجحیت دارد .... به عبارت دیگر اگر می خواهید یک تریدر موفق در ***** بشوید باید قادر باشید هر دو تحلیل را به طور موثر به کار بگیرید. این گفته را قبول ندارید؟ بسیار خوب ، در اینجا مثالی می زنم که ببینید که فقط اکتفا به یک نوع تحلیل چگونه می تواند باعث ضرر شود. " شما نمودارهایتان را نگاه می کنید و یک موقعیت خوب برای معامله را تشخیص می دهید. خوشحال از پولی که قرار است از آسمان ببارد با خودتان می گویید : "مرد، تا بحال همچنین موقعیت خوبی ندیده ام. عاشقتم نمودار من! " لبخندی حاکی از رضایت بر لبان شما نقش می بندد. (از این لبخندها که تمام دندانهایتان معلوم می شود) و وارد معامله می شوید. اما صبر کنید ! ناگهان می بینید که معامله تان 30 پیپ در جهت مخالف پیش بینی تان حرکت می کند. شما نمی دانستید که نرخ بهره برای ارز مورد معامله شما کاهش یافته و در نتیجه همه در خلاف جهت شما معامله کرده اند. خنده بر لبان شما می ماسد و شما از دست نمودارهایتان عصبانی می شوید.شما مقداری پول از دست داده اید و همه اش به خاطر این است که تحلیل بنیادین را نادیده گرفته اید." درست است، داستان غم انگیزی بود ولی فکر می کنم شما مسأله را گرفته باشید. بازار ***** مثل یک توپ بزرگ می ماند که در درون آن تعادلی بین فاکتورهای تکنیکی و بنیادین برقرار می شود، که هر کدام نقشی در تعیین جهت بازار دارند.

در بورس ایران تحلیل بنیادی کاربردی‌تر است یا تکنیکال؟

«ارزش ذاتی، NAV، نسبت‌های مالی، پی بر ای و...» تنها بخشی از متغیرهای مهم در تحلیل بنیادی شرکت‌ها است. در تحلیل بنیادی یا فاندامنتال تمام متغیرهای درون‌زا و برون‌زای تاثیرگذار بر فضای کسب و کار بنگاه‌های اقتصادی مورد بررسی قرار می‌گیرد که در نهایت مبنای معقولی برای سرمایه‌گذاری یا عدم سرمایه‌گذاری در سهام صنعت و شرکتی خاص فراهم می‌آورد. در بورس تهران نیز سال‌هاست که اغلب سرمایه‌گذاری‌ها بر مبنای تحلیل بنیادی صورت می‌گیرد و حتی افرادی که نگاه تکنیکال و روند قیمتی سهام را الگویی برای سرمایه‌گذاری خود در بورس قرار داده‌اند و در واقع چارتیست هستند نیز نیم‌نگاهی به وضعیت بنیادی سهام دارند تا سرمایه‌گذاری اصولی‌تری را انجام بدهند. اهمیت تحلیل بنیادی در بورس تهران تا آنجا پیش رفته است که هم‌اکنون اصطلاحاتی همچون «ارزش ذاتی»، «افق سودآوری» و «حباب قیمتی» که همه از نگاه فاندامنتال سرچشمه می‌گیرند در مکالمات روزمره سرمایه‌گذاران و کارشناسان سهام در بورس تهران به طور مکرر شنیده می‌شوند. در همین راستا، به بررسی زیر و بم تحلیل فاندامنتال یا همان تحلیل بنیادی در بورس ایران و کاربردهای آن پرداخته‌ایم. که در این بررسی جزئیاتی خواندنی درخصوص تحلیل بنیادی که از نظر اکثر کارشناسان کارآترین مبنای تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری در بازار سهام در شرایط کنونی به شمار می‌رود، بیان شده است. این بررسی به صورت سوال و جواب مطرح شده است که در ادامه می خوانید:

تعریف تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی، تحلیلی است که درصدد یافتن ارزش بنیادی (ذاتی) یک دارایی مانند سهام و پیش‌بینی مسیر آتی بر اساس مجموعه‌ای از عوامل و متغیرهای اقتصادی و غیراقتصادی است. تحلیلگر بنیادی در بازار سهام اعتقاد دارد که قیمت‌های روز یک سهم ممکن است از ارزش بنیادی انحراف داشته باشد و در نتیجه این ارزش بنیادی باید کشف شود؛ زیرا ارزش روز سهم در نهایت به سمت ارزش ذاتی میل خواهد کرد. در واقع هدف تحلیلگر بنیادی شناسایی فرصت‌های کسب سود و شرایط زیان‌آور از طریق ارزیابی ارزش ذاتی و مقایسه آن با قیمت روز سهام است.

در بورس ایران تحلیل بنیادی کاربردی‌تر است یا تکنیکال؟

در بازار سهام ایران مانند سایر بازارهای سهام هم تحلیل‌های بنیادی و هم تحلیل‌های تکنیکی رایج است. اما در مجموع در بازار سهام ایران مبنا قرار دادن تحلیل بنیادی می‌تواند به نتایج بهتری منتهی شود. در عین حال باید توجه داشت که استفاده از تحلیل‌های تکنیکی به عنوان یک ابزار کمکی در کنار تحلیل بنیادی به عنوان یک ابزار مبنایی، بسیار مفید است. در واقع همان‌طور که بسیاری از تحلیلگران به درستی اشاره دارند، زمانی که تحلیل بنیادی و تکنیکی ارزیابی‌های همسو نسبت به روند آتی یک سهم ارائه دهند، با اطمینان بیشتری می‌توان تصمیم‌گیری و عمل کرد.

مهم‌ترین کاربرد تحلیل بنیادی در بورس ایران چیست و آیا ملاک معتبری برای تصمیم‌گیری به شمار می‌رود؟

افق دید تحلیل بنیادی عمدتا یک افق میان‌مدت است. بنابراین در صورتی که تحلیل بنیادی بتواند ارزیابی صحیحی از ارزش بنیادی یک سهم و روند آتی آن به دست دهد، حتی اگر در کوتاه‌مدت مسیر حرکت ارزش جاری سهم مغایر با مسیر بنیادی باشد، می‌توان اطمینان داشت که ارزش سهم در یک دوره زمانی به سمت ارزش بنیادی میل خواهد کرد. بنابراین، برای معامله‌گرانی که عمدتا با افق دید میان‌مدت عمل می‌کنند، تحلیل بنیادی می‌تواند ملاک نسبتا معتبری برای تصمیم‌گیری باشد.

NAV چیست و چگونه در تحلیل بنیادی به دست می‌آید؟

NAV عبارت از ارزش خالص دارایی‌های یک شرکت و به عبارت دیگر، ارزش کل دارایی‌های شرکت پس از کسر بدهی‌ها است. محاسبه NAV در مورد شرکت‌های سرمایه‌گذاری مناسب‌ترین روش جهت ارزش‌گذاری سهام است. از نظر حسابداری، کشف NAV آسان است، زیرا به لحاظ حسابداری حقوق صاحبان سهام معادل ارزش خالص دارایی‌های یک شرکت است. اما مساله اصلی این است که در‌ برآورد تحلیلی NAV، این رقم نمی‌تواند انعکاس مناسبی از خالص ارزش دارایی‌های شرکت ارائه دهد که علت آن نیز به برخی محدودیت‌های ترازنامه باز می‌گردد. در واقع در ترازنامه شرکت‌های سرمایه‌گذاری، ارزش دارایی‌ها به بهای تمام شده گزارش می‌شوند، در حالی که بین ارزش روز این دارایی‌ها و مبلغ دفتری آن‌ها تفاوت وجود دارد. عموما این تفاوت بین بهای تمام‌شده تاریخی و ارزش‌ جاری دارایی‌ها بسیار زیاد بوده و باعث لطمه به سودمندی اطلاعات مربوط به دارایی‌ها در ترازنامه می‌شود. بنابراین، جهت محاسبه دقیق ارزش خالص دارایی‌ها در شرکت‌های سرمایه‌گذاری لازم است که ارزش روز سرمایه‌گذاری‌های انجام شده توسط این شرکت‌ها کشف شود و سپس این رقم را با بهای تمام شده مندرج در ترازنامه مقایسه کرد و در صورتی که ارزش بازار بیشتر از بهای تمام شده باشد، ‌این «مازاد ارزش نسبت به بهای تمام شده» باید در محاسبه خالص ارزش دارایی‌ها در نظر گرفته شود، زیرا در حقیقت این مازاد ارزش، به هنگام ارائه اطلاعات در بخش دارایی‌ها در ترازنامه پنهان مانده است. بنابراین، برآورد ارزش خالص دارایی‌های یک شرکت عبارت از مجموع حقوق صاحبان سهام و مازاد ارزش سرمایه‌گذاری‌ها نسبت به بهای تمام شده است. روشن است برآورد NAV در زمانی که کلیه سرمایه‌گذاری‌ها در سهام بورسی صورت گرفته باشد آسان است، اما پیچیدگی‌ زمانی به وجود می‌آید که شرکت، سرمایه‌گذاری‌هایی در شرکت‌های خارج از بورس داشته باشد. از آنجا که بازاری برای کشف ارزش‌ جاری سرمایه‌گذاری‌ها در شرکت‌های غیربورسی وجود ندارد، تحلیلگر باید ارزش این سرمایه‌گذاری‌ها را بر اساس اطلاعات مختلف برآورد نماید. در مجموع باید توجه داشت که برآورد NAV برای شرکت‌های سرمایه‌گذاری فعال در بازار سهام ایران با مشکلاتی مواجه است. یکی از این مشکلات این است که غالب شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بازار سهام ایران، فعالیتی ترکیبی دارند یعنی علاوه بر مدیریت سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار اقدام به کنترل و مدیریت دیگر شرکت‌ها نیز می‌نمایند که این عملیات هلدینگی موجب پیچیدگی و ابهام در محاسبه NAV هر سهم می‌شود. و مشکل دیگر...؟ مشکل دیگر همانطور که مطرح شد، به سبد سهام غیربورسی این شرکت‌ها بر می‌گردد. فقدان اطلاعات لازم در مورد شرکت‌های غیربورسی به خصوص گزارش EPS آنها و نوع فعالیت چنین شرکت‌هایی در برخی موارد به پیچیدگی محاسبات دامن می‌زند. در صورت غلبه بر این مشکلات به نظر می‌رسد برآورد NAV شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بازار سهام ایران، بهترین ابزار برای ارزش‌گذاری باشد. چگونه می‌توان تحلیل بنیادی را فرا گرفت و آیا حتما باید برای این کار تحصیلات مالی داشت؟ تحلیل بنیادی دارای سطوح مختلفی است و ارائه یک تحلیل بنیادی الزاما به تحصیلات پیشرفته مالی نیاز ندارد و درک نسبی از مبانی اقتصاد و بازارهای مالی برای انجام آن کفایت می‌کند. اما آنچه روشن است این است که دستیابی به مبانی نظری و تحلیلی پیشرفته در حوزه اقتصاد و اقتصاد مالی، می‌تواند به ارتقای سطح تحلیل بنیادی و دستیابی به نتایج صحیح‌تر کمک نماید. بنابراین نقطه آغاز تحلیل بنیادی، مطالعه و درک نحوه کارکرد اقتصاد و بازارهای مالی و عوامل مؤثر بر آن است. تحلیل بنیادی کار سخت‌تری است یا تکنیکال؟ نمی‌توان قضاوت دقیقی نسبت به این موضوع داشت و بسته به مورد ممکن هر کدام پیچیدگی‌های خاص خود را داشته باشد. اما در مجموع ارائه یک تحلیل بنیادی صحیح و معتبر با توجه به ملزومات آن، کار نسبتا پیچیده‌تر و سخت‌تری است. تهیه تحلیل بنیادی چقدر زمان می‌برد و ملزومات آن چیست؟ پیچیدگی‌ها و زمانی که ارائه یک تحلیل بنیادی نیاز دارد، به عمق تحلیل بنیادی بستگی دارد و هرچه به تحلیل بنیادی قوی‌تری نیاز باشد، طبیعتا پیچیدگی‌های کار بیشتر و زمان مورد نیاز نیز بیشتر خواهد بود. ارزش ذاتی یک سهم تحت تأثیر مجموعه‌ای از عوامل بیرونی مانند شرایط اقتصاد جهانی، وضعیت اقتصاد ملی، شرایط حاکم بر بازار سهام و سایر بازارهای دارایی، شرایط حاکم بر صنعت موردنظر، سیاست‌های دولت و مانند اینها است. عوامل درونی یک شرکت مانند وضعیت درآمدی، هزینه‌ای و سودآوری، وضعیت نسبت‌های مالی، طرح‌های توسعه‌ای و مانند این‌ها نیز نقش مهمی در ارزش‌گذاری ایفا می‌کنند. بنابراین، ارائه یک تحلیل بنیادی قوی نیازمند اشراف بر عوامل مختلف مؤثر بر ارزش سهام اعم از عوامل بیرونی و درونی شرکت و ارزیابی صحیح این متغیرها است. بررسی این عوامل نیز طبیعتا علاوه بر دانش نظری نیازمند جست‌وجو، پردازش و طبقه‌بندی اطلاعات و ارائه یک تصویر روشن از تاثیر عوامل مختلف و ارزیابی برآیند اثرات آ‌ن‌ها بر ارزش بنیادی سهم می‌باشد. بنابراین ارائه یک تحلیل بنیادی منسجم، قوی و معتبر، کاری پیچیده و زمان‌بر است. اگر قیمت سهام بدون توجه به مبانی بنیادی افزایش یابد، توجیه این مساله چگونه خواهد بود؟ بر مبنای تحلیل بنیادی، اگر رشد بالای قیمت بدون مبانی بنیادی و به صورت حبابی صورت گرفته ‌باشد، در نهایت قیمت سهم به ارزش بنیادی باز خواهد گشت. بنابراین، تحلیل بنیادی در چنین وضعیتی یک پیام آشکار و صریح مبنی بر خروج هرچه سریع‌تر از سهم را برای سرمایه‌گذاران در بردارد. یادتان هست که از کودکی پدرو مادرتان می گفتند هر چیزی به اندازه اش خوب است؟ شاید با خودتان فکر کنید که درست نیست، اما در بازار ***** همین مساله در نحوه به کارگیری تحلیل ها مصداق دارد. تنها به یکی از آنها اتکا نکنید. در عوض سعی کنید در استفاده از آنها تعادل برقرار کنید، چرا که تنها در اینصورت است که می توانید بیشترین بهره را از معامله گری ببرید.

خلاصه

دونوع شیوه برای تحلیل وجود دارد : بنیادین و تکنیکی

تحلیل بنیادین یعنی تحلیل بازار از طریق قدرت اقتصادی یک کشور (مثلاً با قوی تر شدن اقتصاد آمریکا دلار هم قوی تر می شود.) ·

تحلیل تکنیکی یعنی تحلیل حرکت قیمتها. تحلیل تکنیکی = نمودارها. (روند) ·

تحلیل تکنیکی به ما کمک می کند تا روندهایی را که در آنها موقعیت های سود آور وجود دارد، تشخیص دهیم.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
سعید نورالهی |   1396/03/31 07:40:12   |
0     0
تفاوت اهداف تحلیل تکنیکی و بنیادی:
هدف تحلیل بنیادی برقرار ساختن رابطه علت و معلول بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است در حالیکه در تحلیل تکنیکال، قیمت است که حرف اول و آخر را می‌زند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
صدیقه نیک روش |   1396/03/31 23:13:18   |
0     0
در مقایسه رویکرد بنیادی و رویکرد تکنیکی می توان گفت اقتصاددانان معمولا از مکتب بنیادی جانبداری می­کنند، در صورتی که مهندسان، ریاضیدانان و دیگر گروههای متمایل به امور محاسباتی، سخت هواخواه مکتب تکنیکی هستند و فلسفه اصلی اختلاف بین این دو مکتب فکری، به چگونگی تحلیل قیمت بر می­گردد. در حقیقت، تحلیل بنیادی در جستجوی انگیزه­ها و دلایل حرکت قیمت است، اما تحلیل تکنیکی با بهره­جستن از فنون خاص به نتیجه و برآیند حرکت قیمت می­اندیشد. یعنی تحلیل تکنیکی علاقه­ای به دلیل و انگیزه حرکت قیمت ندارد، اما به بررسی حرکت و کنش قیمت توجه نشان می­دهد و تحلیل بنیادی به دنبال دلایل این تغییرات قیمت می باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
سجاد بلب رسیده |   1396/03/31 23:56:35   |
0     0
در مقایسه رویکرد بنیادی و رویکرد تکنیکی می توان گفت اقتصاددانان معمولا از مکتب بنیادی جانبداری می­کنند، در صورتی که مهندسان، ریاضیدانان و دیگر گروههای متمایل به امور محاسباتی، سخت هواخواه مکتب تکنیکی هستند و فلسفه اصلی اختلاف بین این دو مکتب فکری، به چگونگی تحلیل قیمت بر می­گردد. در حقیقت، تحلیل بنیادی در جستجوی انگیزه­ها و دلایل حرکت قیمت است، اما تحلیل تکنیکی با بهره­جستن از فنون خاص به نتیجه و برآیند حرکت قیمت می­اندیشد. یعنی تحلیل تکنیکی علاقه­ای به دلیل و انگیزه حرکت قیمت ندارد، اما به بررسی حرکت و کنش قیمت توجه نشان می­دهد و تحلیل بنیادی به دنبال دلایل این تغییرات قیمت می باشد.



در واقع تحلیل تکنیکییک نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره کوتاه مدت رامورد توجه قرار می دهد. در حالی که در تحلیل بنیادی دوره بلند مدت مورد بررسی است و برای درک یک شرکت و به دست آوردن یک ذهنیت جامع در مورد سهم و محصولات و گزارشات یک شرکت به نظر می رسد بهترین راه مراجعه به تحلیل بنیادی سهم مورد نظر باشد.



در تحلیل تکنیکی با استفاده از نماگرهای مختلف تحلیل تکنیکی اقدام به خرید یا فروش سهم می شود و چه بسا بتوان روند قیمتی سهم مورد نظر را در روزهای آتی پیش بینی نمود ولی در این نوع تحلیل نمی توان ارزش ذاتی سهم را محاسبه نمود. این نوع تحلیل نمی تواند آینده سهم را مجسم کند و به طور کلی این نوع تحلیل قادر نیست تا سهم مورد نظررا در صنعت به طور کامل مورد مقایسه قرار دهد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
محمدرضا تیموری |   1396/04/02 13:24:31   |
0     0
در تحلیل تکنیکی با استفاده از نماگرهای مختلف تحلیل تکنیکی اقدام به خرید یا فروش سهم می شود و چه بسا بتوان روند قیمتی سهم مورد نظر را در روزهای آتی پیش بینی نمود ولی در این نوع تحلیل نمی توان ارزش ذاتی سهم را محاسبه نمود. این نوع تحلیل نمی تواند آینده سهم را مجسم کند و به طور کلی این نوع تحلیل قادر نیست تا سهم مورد نظررا در صنعت به طور کامل مورد مقایسه قرار دهد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
محمد کاظم سالاری |   1396/04/03 12:22:40   |
0     0
برخی از معامله ­گران از دیدگاه بنیادی – تکنیکی جانبداری می­کنند. آنها بر این باور هستند که تلفیق تفسیر بنیادهای اقتصادی با تحلیل نمودارها می­تواند معاملات مطلوبتری را شکل دهد
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
حسین محمدیان |   1396/04/03 19:38:30   |
0     0
مقایسه رویکرد بنیادی و تکنیکی را در پنج سطر تشریح نمائید .
اقتصاد دانان معمولا از مکتب بنیادی جانبداری می کنند ولی ریاضیدانان پشتیبان و حمایت کننده مکتب تکنیکی هستند واختلاف آنها به چگونگی تحلیل قیمت بر می گردد . تحلیل بنیادی در پی انگیزه و دلایل حرکت قیمت است . اما تحلیل تکنیکی با استفاده از فنون خاص به نتیجه و برآیند حرکت قیمت تکیه دارد . تحلیل تکنیکی بدنبال دلیل و حرکت قیمت نیست ولی تحلیل بنیادی بدنبال این تغییرات قیمت است . تحلیل تکنیکی نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره آن کوتاه مدت است ولی تحلیل بنیادی دوره بلند مدت را بررسی می کند . تحلیل بنیادی بالا پایین رفتن قیمت سهام را نشان نمی دهد . معامله گران بر این باورند که تلفیق تفسیر بنیادهای اقتصادی با تحلیل نمودار ها می تواند معاملات مطلوبتری را شکل دهد .
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
سیدابوالقاسم ابریشم |   1396/04/06 16:42:02   |
0     0
تحلیل بنیادی شناخت شرکت‌هایی است که ارزش واقعی آن‌ها بیش از قیمت بازاری آن‌ها باشد. چرا؟ به این دلیل که شما اعتقاد دارید درصورتی‌که آن سهم را بخرید و شرایط تغییر اساسی نداشته باشد قیمت سهم به ارزش واقعی خود خواهد رسید و بازدهی مورد انتظارتان را کسب خواهید نمود. اینکه بخواهید ارزش سهم را حساب کنید خود شامل فرایندی است که از شناخت شرکت شروع می‌شود و تا محاسبه شرکت ادامه خواهد داشت.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مهدیه محمدنیا |   1396/04/06 17:49:34   |
0     0
در واقع تحلیل تکنیکییک نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره کوتاه مدت رامورد توجه قرار می دهد. در حالی که در تحلیل بنیادی دوره بلند مدت مورد بررسی است و برای درک یک شرکت و به دست آوردن یک ذهنیت جامع در مورد سهم و محصولات و گزارشات یک شرکت به نظر می رسد بهترین راه مراجعه به تحلیل بنیادی سهم مورد نظر باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مجید صادقی تفتی |   1396/04/09 20:45:37   |
0     0
استراتژی تحلیل بنیادی وتکنیکی چیست ؟
درتحلیل تکنیکی استراتژی خرید وفروش سهم بوده ودوره کوتاه مدت مورد توجه قرار میگیرداما دراستراتژی تحلیل بنیادی دوره یلند مدت مورد بررسی قرار میگیردبهترین راه مراجعه به تحلیل بنیادی میباشد
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
Masoud Abedi |   1396/05/03 20:28:10   |
0     0
تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی عبارت است از مطالعه و بررسی شرایط اقتصاد‌ملی، صنعت و وضعیت شرکت. هدف اصلی از انجام این‌گونه مطالعات، تعیین ارزش واقعی سهام (ارزش‌ذاتی) شرکت‌هاست. تحلیل بنیادی معمولاً بر اطلاعات و آمار کلیدی مندرج در صورت‌های مالی شرکت تمرکز می‌نماید تا مشخص کند که آیا قیمت سهام به‌درستی ارزشیابی شده‌است یا نه؟

تحلیل بنیادی عبارت است از مطالعه و بررسی شرایط اقتصاد‌ملی، صنعت و وضعیت شرکت. هدف اصلی از انجام این‌گونه مطالعات، تعیین ارزش واقعی سهام (ارزش‌ذاتی) شرکت‌هاست. تحلیل بنیادی معمولاً بر اطلاعات و آمار کلیدی مندرج در صورت‌های مالی شرکت تمرکز می‌نماید تا مشخص کند که آیا قیمت سهام به‌درستی ارزشیابی شده‌است یا نه؟



بخش قابل‌ملاحظه‌ای از اطلاعات بنیادی، بر اطلاعات و آمار اقتصادملی، صنعت و شرکت تمرکز دارد.
▪ رویکرد معمول در تحلیل شرکت، دربرگیرنده چهار مرحله اساسی است:
۱) تعیین وضعیت کلی اقتصاد کشور.
۲) تعیین وضعیت صنعت.
۳) تعیین وضعیت شرکت.
۴) تعیین ارزش سهام شرکت.
در ادامه، هریک از مراحل بالا را تشریح‌می‌کنیم.
● تجزیه و تحلیل اقتصاد
وضعیت اقتصاد ملی از آن جهت مطالعه و بررسی می‌شود که مشخص‌شود آیا شرایط‌کلی برای بازار سهام مناسب است یا نه؟ آیا تورم موثر است؟ نرخ‌های ‌بهره در حال افزایش است یا کاهش؟ آیا مصرف‌کنندگان کالاها را مصرف ‌می‌کنند؟ تراز تجاری مطلوب است؟ عرضه پول انبساطی است یا انقباضی؟ اینها تنها بخشی از سئوالاتی است که تحلیل‌گر بنیادی برای تعیین‌کردن تأثیرات شرایط اقتصادی بر بازار سهام با آنها مواجه‌است.
● تجزیه و تحلیل صنعت
وضعیت صنعتی که شرکت در آن قرار دارد، تأثیر قابل‌توجهی بر نحوه فعالیت شرکت دارد. اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، بهترین سهام موجود در این صنعت نیز نمی‌تواند بازده مناسبی داشته‌باشد. به‌قول ‌معروف، سهام ضعیف در صنعت قوی، بهتر از سهام قوی در صنعت ضعیف است.
● تجزیه و تحلیل شرکت‌
بعد از تعیین وضعیت اقتصاد و صنعت، خود شرکت نیز باید تجزیه و تحلیل شود تا از سلامت مالی آن اطمینان حاصل‌گردد. این تحلیل، معمولاً از طریق بررسی صورت‌های مالی شرکت انجام‌می‌شود. از روی این صورت‌ها می‌توان نسبت‌های مالی سودمندی را محاسبه‌نمود.
نسبت‌های مالی به پنج دسته اصلی تقسیم می‌شوند:
۱) نسبت‌های سودآوری‌
۲) نسبت‌های قیمتی‌
۳) نسبت‌های نقدینگی‌
۴) نسبت‌های اهرمی‌
۵) نسبت‌های کارایی(فعالیت)
هنگام تحلیل نسبت‌های مالی شرکت، نتایج حاصل از این تحلیل باید با نتایج سایر شرکت‌های موجود در آن صنعت مقایسه‌شود تا عملکرد شرکت، شفاف‌تر و روشن‌تر گردد. در ادامه، حداقل یک نسبت معروف را از هردسته معرفی‌می‌کنیم.
● حاشیه ‌سود ‌خالص‌
حاشیه‌سود‌خالص شرکت، یکی از نسبت‌های ‌سودآوری است که از طریق‌ تقسیم‌کردن سود خالص به کل فروش محاسبه‌می‌شود. این نسبت نشان می‌دهد که‌از یک‌تومان فروش شرکت، چه ‌مقدار آن به سود خالص تبدیل‌ شده ‌است. به‌ عنوان ‌مثال، حاشیه‌ سودخالص ۳۰ درصد نشان‌می‌دهد که‌از یک‌تومان فروش محصولات شرکت، ۳ ریال سودخالص به ‌دست ‌آمده‌است.
● نسبت P/E
نسبت P/E (نسبت قیمت سهام به عایدی هر سهم) از طریق تقسیم‌کردن قیمت جاری سهام به عایدی هر سهم (EPS) در چهار فصل گذشته به‌ دست‌ می‌آید.
این نسبت نشان‌می‌دهد که سرمایه‌گذار برای خریدن یک‌تومان از عواید شرکت، چقدر باید بپردازد. به ‌عنوان‌ مثال، اگر قیمت جاری سهام، ۲۰ تومان و عایدی هر سهم در چهار فصل گذشته، ۲تومان‌باشد، آنگاه نسبت P/E، ۱۰ به ‌دست‌ می‌آید. به‌ عبارت ‌دیگر، برای خرید یک‌تومان از عواید شرکت، باید ۱۰تومان بپردازیم. البته، انتظارت سرمایه‌گذاران از عملکرد آتی شرکت، نقش بسیار مهمی در تعیین نسبت جاری P/E ایفا می‌کند. رویکرد متداول در تحلیل‌های مالی این است که نسبت‌های‌ P/E شرکت‌های موجود در یک صنعت را با یکدیگر مقایسه‌کنیم. اگر تمام شرایط دیگر یکسان باشد، شرکتی که P/E آن کمتر است، ارزش بهتری دارد.
● ارزش دفتری هر سهم‌
ارزش دفتری هر سهم شرکت، یکی از نسبت‌های ‌قیمتی است که‌ از تقسیم‌کردن کل ‌دارایی‌های ‌خالص شرکت (دارایی‌ها منهای بدهی‌ها) به کل سهام موجود آن به‌دست ‌می‌آید. ارزش دفتری هر سهم می‌تواند در تعیین این موضوع کمک‌کند که آیا سهام شرکت، کمتر یا بیشتر از حد قیمت‌گذاری شده‌است (این موضوع، به روش‌های حسابداری مورد استفاده شرکت و همچنین، عمر دارایی‌های آن نیز بستگی دارد). اگر سهامی به قیمتی بسیار پایین‌تر از ارزش دفتری آن به ‌فروش ‌رود، می‌تواند نشانگر این باشد که این سهام، کمتر از ارزش واقعی خود، قیمت‌گذاری شده‌است.
● نسبت جاری
نسبت جاری، یکی از نسبت‌های نقدینگی است که از تقسیم‌کردن دارایی‌های جاری به بدهی‌های جاری شرکت محاسبه‌می‌شود. این نسبت، توانایی شرکت را برای پرداخت بدهی‌ها و تعهدات جاری آن نشان‌می‌دهد. هرقدر این نسبت بالاتر باشد، قدرت نقدینگی آن نیز بالاتر خواهد‌بود. به‌ عنوان‌ مثال، اگر این نسبت ۳ باشد، بیانگر آن است که دارایی‌های جاری شرکت، برای پرداخت ۳ برابر بدهی‌های جاری آن، کفایت‌می‌کند.
● نسبت بدهی
نسبت بدهی شرکت، یکی از نسبت‌های اهرمی است که از تقسیم‌کردن کل بدهی‌ها به کل دارایی‌های شرکت محاسبه‌می‌شود. این نسبت نشان‌می‌دهد که کل‌دارایی‌های شرکت تا چه ‌حد از طریق بدهی‌ها تأمین شده است. به ‌عنوان ‌مثال، اگر نسبت‌ بدهی ۴۰ درصد باشد، بیانگر آن است که ۴۰ درصد از دارایی‌های شرکت از طریق ایجاد بدهی یا قرض‌گرفتن وجوه تأمین شده‌است. بدهی‌ها، همانند تیغ دولبه‌ عمل‌می‌کنند. اگر شرایط کلی اقتصاد نامناسب و روند حرکت نرخ‌های‌ بهره، فزاینده باشد، آنگاه شرکت‌هایی که نسبت بدهی بالایی دارند، با مشکلات مالی عدیده‌ای مواجه خواهندبود. اما اگر شرایط اقتصادی مناسب باشد، بدهی می‌تواند از طریق تأمین‌مالی‌کردن رشد شرکت با هزینه‌های پایین‌تر، سودآوری را افزایش دهد.
● گردش موجودی‌ها
گردش ‌موجودی‌های ‌شرکت، یکی از نسبت‌های‌ کارایی است که از تقسیم‌کردن قیمت‌ تمام ‌شده ‌کالای ‌فروش‌ رفته به موجودی‌ها محاسبه‌می‌شود. این نسبت، کارایی شرکت را در مدیریت موجودی‌ها نشان‌ می‌دهد. این کارایی، از طریق محاسبه تعداد دفعات گردش موجودی‌ها در طول سال اندازه‌گیری‌ می‌شود. این دسته از نسبت‌ها، وابستگی ‌شدیدی به نوع صنعت دارند. به‌ عنوان ‌مثال، گردش موجودی‌ها در فروشگاه‌های زنجیره‌ای، به‌مراتب بالاتر از صنایع تولیدکننده هواپیماست. در اینجا نیز مقایسه‌کردن گردش‌موجودی‌ها در کلیه شرکت‌های یک صنعت، اهمیت زیادی دارد.
● ارزشیابی قیمت سهام
تحلیل‌گربنیادی، پس از مطالعه و تعیین‌ شرایط اقتصادملی، وضعیت صنعت و در نهایت شرکت، به‌بررسی این موضوع می‌پردازد که آیا قیمت سهام شرکت به‌درستی تعیین‌شده‌است یا نه؟ برای تعیین قیمت سهام، الگوهای گوناگون ارزشیابی تهیه و تدوین شده است.
ـ عمده‌ترین این الگوها عبارتند از:
الگوهای سود سهام - این الگوها، بر ارزش فعلی سودهای سهام مورد انتظار تمرکز دارند. الگوهای عواید - این الگوها، بر ارزش فعلی عواید مورد انتظار تمرکز دارند. الگوهای دارایی‌ها - این الگوها، بر ارزش دارایی‌های شرکت تمرکز دارند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
Masoud Abedi |   1396/05/03 20:35:04   |
0     0
بورس چیست؟

بورس مکانی است که در آن سهام شرکت های گوناگون تولیدی خدماتی و سرمایه گذاری دادوستد می شود. به بازار بورس بازار سهام هم می گویند. اما نام رسمی و قانونی آن «بورس اوراق بهادار» است که منظور از اوراق بهادار همان برگه های سهام شرکت هاست. به مکانی که در آن عمل دادوستد انجام می گیرد «تالار معاملات بورس» گفته می شود.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
kimia |   1396/09/29 13:48:00   |
0     0
با این که تحلیل تکنیکی در بلند مدت نمی تواند به اندازه تحلیل بنیادی مفید واقع شود، اما در کوتاه مدت استفاده از تحلیل بنیادی ممکن است فاقد کارایی باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
حسین روضه یزدی |   1396/10/01 12:45:40   |
0     0
تفاوت اهداف تحلیل تکنیکی و بنیادی:
هدف تحلیل بنیادی برقرار ساختن رابطه علت و معلول بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است در حالیکه در تحلیل تکنیکال، قیمت است که حرف اول و آخر را می‌زند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
حسین روضه یزدی |   1396/10/01 12:46:11   |
0     0
مقایسه رویکرد بنیادی و تکنیکی را در پنج سطر تشریح نمائید .
اقتصاد دانان معمولا از مکتب بنیادی جانبداری می کنند ولی ریاضیدانان پشتیبان و حمایت کننده مکتب تکنیکی هستند واختلاف آنها به چگونگی تحلیل قیمت بر می گردد . تحلیل بنیادی در پی انگیزه و دلایل حرکت قیمت است . اما تحلیل تکنیکی با استفاده از فنون خاص به نتیجه و برآیند حرکت قیمت تکیه دارد . تحلیل تکنیکی بدنبال دلیل و حرکت قیمت نیست ولی تحلیل بنیادی بدنبال این تغییرات قیمت است . تحلیل تکنیکی نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره آن کوتاه مدت است ولی تحلیل بنیادی دوره بلند مدت را بررسی می کند . تحلیل بنیادی بالا پایین رفتن قیمت سهام را نشان نمی دهد . معامله گران بر این باورند که تلفیق تفسیر بنیادهای اقتصادی با تحلیل نمودار ها می تواند معاملات مطلوبتری را شکل دهد .
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مهدی دهقان چناری |   1396/10/06 12:09:23   |
0     0
شرح کوتاه از تحلیل تکنیکال
1-مفهوم (یک روش محاسباتی باری شناسایی الگوها وروند هاست که سعی می کند آینده را بر اساس اطلاعات گذشته پیش بینی کند.)
2-اصول پایه (تحلیل تکنیکی بررسی می کند:1-حرکت قیمت 2-رفتار بازار)
3-بازه زمانی (کوتاه مدت تا بلند مدت)
4-کاربرد (معامله گری)
5-منبع اصلی جمع آوری اطلاعات (نمودار)
6-مفاهیمی که استفاده می شود (بازدهی سهم (ROE) وبازدهی دارایی(ROI))
7-هدف اصلی(برای یافتن زمان مناسب برای ورود به بازار یا خروج از آن بر اساس روند گذشته وکنونی)
8-نگاه (به گذشته نگاه می کند)
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
|   1396/10/14 14:16:27   |
0     0
سرمایه گذارانی که در بورس اوراق بهادار سرمایه گذاری می‌کنند برای آنکه بتوانند سود دریافتی خود را حداکثر نمایند نیازمند پیش بینی ارزش آتی سهام هستند. روش‌های مختلفی برای پیش بینی قیمت آتی سهام وجود دارند. تجزیه و تحلیل تکنیکی و تجزیه و تحلیل بنیادی دو روش رایج در پیش بینی قیمت و ارزش آتی سهام می‌باشد. در این پایان نامه با کمک شبکه عصبی مصنوعی و الگوریتم ژنتیک قیمت پایانی سهام شرکت تراکتور سازی ایران با هر دو رویکرد تکنیکی و بنیادی در افق زمانی روز بعد و سه روز بعد پیش بینی شده است. در پیش بینی با رویکرد تکنیکی از داده های تکنیکی و در پیش بینی با رویکرد بنیادی از داده های بنیادی به عنوان ورودی شبکه عصبی استفاده شده است. در ضمن علاوه بر دو رویکرد مذکور از دو رویکرد ترکیبی نیز برای پیش بینی استفاده شده است. در این پایان نامه از الگوریتم ژنتیک برای بهینه کردن ساختار شبکه عصبی و انتخاب ورودی‌های تأثیر گذار استفاده شده است. نتایج حاکی از این است که معیار خطای MSE در رویکرد تکنیکی کمتر از رویکرد بنیادی و همچنین معیار خطای رویکردهای ترکیبی از دو رویکرد منفرد کمتر می‌باشند. در تمامی رویکردها، شبکه عصبی با دو لایه پنهان به عنوان ساختار بهینه شناسایی شده است. شاخص درصد آر ویلیامز به عنوان متغیر تأثیرگذار در هیچ یک از رویکردها شناسایی نشده است ولی باقی متغیرها بسته به نوع رویکرد و افق زمانی بر روند پیش بینی تأثیرگذار بوده‌اند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
صفیه مزیدی شرف آبادی |   1396/11/02 19:43:27   |
0     0
تحلیل بنیادی:
شامل ارزیابی سهام شرکت می شود سعی دارد ارزش ذاتی شرکت رابیابدوفاکتورهایی که دراینده ممکن است روی قیمت سهم اثرگذارباشدرابررسی کند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
احمد حیدری |   1396/11/02 22:30:01   |
0     0
در واقع تحلیل تکنیکییک نوع استراتژی خرید و فروش سهم بوده و دوره کوتاه مدت رامورد توجه قرار می دهد. در حالی که در تحلیل بنیادی دوره بلند مدت مورد بررسی است و برای درک یک شرکت و به دست آوردن یک ذهنیت جامع در مورد سهم و محصولات و گزارشات یک شرکت به نظر می رسد بهترین راه مراجعه به تحلیل بنیادی سهم مورد نظر باشد.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
sudabe bakhshi |   1396/11/07 00:16:43   |
0     0
آیا این دو نوع تحلیل را می توان با هم به کار برد ؟
اگرچه تحلیل فنی و تحلیل بنیادین از نظر خیلی از کارشناسان دو قطب مخالف –آب و روغن سرمایه گذاری – هستند ولی اغلب فعالان بازار با ترکیب این دو نوع تحلیل به موفقیت های بزرگی دست یافته اند . برای مثال ، برخی تحلیلگران بنیادین از روشها ی تحلیل فنی برای مشخص کردن بهترین زمان سرمایه گذاری بر روی یک سهام با ارزش پایین ، استفاده می کنند . در اغلب موارد این موقعیت ها در مواردی پیش می آید که یک سهام ، فروش بیش از حدی داشته باشد . با زمان بندی سرمایه گذاری بر روی یک سهام ، سودهای حاصله از سرمایه گذاری را می توان تا حد زیادی افزایش داد .
همچنین ، برخی از تحلیلگران فنی ممکن است به نتایج تحلیل بنیادین نگاه کنند تا به سیگنال فنی مورد نظر خود مقاومت ببخشند . برای مثال ، اگر یک سیگنال فروش از طریق الگوهای فنی و شاخصه ها ارایه شود ، یک تحلیلگر فنی ممکن است با مشاهده برخی داده های کلیدی بنیادین ، تصمیم خود را مجددا ً تایید کند. در اغلب موارد ، به کار گرفتن هر دو نوع تحلیل فنی و بنیادین ، بهترین شرایط تجاری و یا سرمایه گذاری را در اختیار شما قرار می دهد .
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مجید مهرجو |   1396/11/14 21:03:40   |
0     0
سرمایه گذارانی که در بورس اوراق بهادار سرمایه گذاری می‌کنند برای آنکه بتوانند سود دریافتی خود را حداکثر نمایند نیازمند پیش بینی ارزش آتی سهام هستند. روش‌های مختلفی برای پیش بینی قیمت آتی سهام وجود دارند. تجزیه و تحلیل تکنیکی و تجزیه و تحلیل بنیادی دو روش رایج در پیش بینی قیمت و ارزش آتی سهام می‌باشد. در این پایان نامه با کمک شبکه عصبی مصنوعی و الگوریتم ژنتیک قیمت پایانی سهام شرکت تراکتور سازی ایران با هر دو رویکرد تکنیکی و بنیادی در افق زمانی روز بعد و سه روز بعد پیش بینی شده است. در پیش بینی با رویکرد تکنیکی از داده های تکنیکی و در پیش بینی با رویکرد بنیادی از داده های بنیادی به عنوان ورودی شبکه عصبی استفاده شده است. در ضمن علاوه بر دو رویکرد مذکور از دو رویکرد ترکیبی نیز برای پیش بینی استفاده شده است. در این پایان نامه از الگوریتم ژنتیک برای بهینه کردن ساختار شبکه عصبی و انتخاب ورودی‌های تأثیر گذار استفاده شده است. نتایج حاکی از این است که معیار خطای MSE در رویکرد تکنیکی کمتر از رویکرد بنیادی و همچنین معیار خطای رویکردهای ترکیبی از دو رویکرد منفرد کمتر می‌باشند. در تمامی رویکردها، شبکه عصبی با دو لایه پنهان به عنوان ساختار بهینه شناسایی شده است. شاخص درصد آر ویلیامز به عنوان متغیر تأثیرگذار در هیچ یک از رویکردها شناسایی نشده است ولی باقی متغیرها بسته به نوع رویکرد و افق زمانی بر روند پیش بینی تأثیرگذار بوده‌اند.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

مشاوره آنلاین

با استفاده از خدمات مشاوره آنلاین مرکز آموزش انتخاب برتر، مسیر خود را برای ارتقاء سطح سواد و دانش مالی و حسابداری هموار نمایید.
این بخش، آماده پاسخگویی به نیازهای شما کاربران گرامی، میباشد.

معرفی کتاب

رکن سوم بازار

رکن سوم بازار

نیما آزادی
  • اشتراک دانش و مهارت مالی و حسابداری
  • قرآن پژوهی مالی و حسابداری
  • شرکت دانش پژوهان مالی فرانگر
  • مرکز مشاوره الکترونیک حسابداری, مالی و سرمایه گذاری
  • توسعه توانمندی و فرصتهای شغلی مالی و حسابداری
  • انتخاب برتر محصولات, خدمات و بازار حسابداری, مالی و...
  • توسعه نگر دانش و مهارت مالی و حسابداری
  • آتیه نگر دانش و سواد مالی مدیران ارشد
  • بهینه نگر دانش و سواد مالی خانواده
  • از دوستان خود دعوت کنید با تیم همسو شوید عضو تیم متفکران شوید
    هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی